فراز

بچه های IT پیام نور کرمانشاه

فراز

بچه های IT پیام نور کرمانشاه

گفتگو با خدا....

خواب ریتا استریکلند :

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگو داشتم

خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی !

گفتم : اگر وقت داشته باشید .

خدا لبخند زد و گفت : وقت من ابدی است ، چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟

گفتم : چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

خدا پاسخ داد : این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند ، عجله دارند که زود تر بزرگتر شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .

این که سلامت شان را صرف به دست آوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج سلامتی می کنند .

این که با نگرانی نسبت به آینده ، زمان حال ، فراموششان می شود ، آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال

این که چنان زندگی می کنند که هرگز نخواهند مرد ، و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم

بعد پرسیدم : به عنوان خالق انسان می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی را یاد بگیرند ؟

خداوند با لبخند پاسخ داد : یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن کرد ، اما می توان محبوب دیگران شد

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم و سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد

با بخشیدن ، بخشش را یاد بگیرند

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند ، اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند

یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند ، بلکه خوشان هم باید خود را ببخشند

و یاد بگیرند که من اینجا هستم ، همیشه .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد