فراز

بچه های IT پیام نور کرمانشاه

فراز

بچه های IT پیام نور کرمانشاه

گاهی در زندگی.....

گاهی در زندگی انسان راه رو گم میکنه اینکه ناگهانی باشه یا تدریجی درست نمیدونم.اما بعدش یواش یواش دور و دور تر میشه طوری که امیدی به برگشتش نیست.روزها میگذرن و میرن اما هنوز...

تا اینکه ۱سال شد بعد ۲ سال و... البته این به آدمش بستگی داره.

تا اینکه یه روز وقتی تو حیاط نشستی به آسمون خیره شدی یهو بعضی از چیزا یادت میاد : که چرا وقتی خیلی از نعمت ها رو دارم باید اینجوری ناشکر  و نا سپاس باشم!ها؟چرا؟بعد همه اون ناسپاسی ها مثل یه غول به نظرت میاد.بزرگ و نیرومند.هرررری دلت میریزه!!!

در برابر خدا نمیدونی از شرمندگی چی بگی و اونوقته که جایی برا اینکه از دیدش قایم بشی رو نداری و این ناتوانی و کوچکی تو رو در برابر دادار آسمان و زمین نشون میده.از ناراحتی گریه میکنی...و عذر میخوای و یاد این میفتی که آفریدگار تو بسیار توبه پذیر و بخشنده اس.از رگ گردنت بهت نزدیک تره و این تو رو شاد و دلگرم میکنه و طلب بخشش میکنی.متوجه میشی قبلا چشمات خیلی چیزا رو نمیدید اما حالا میبینی.و متوجه میشی که خدا دوست نداره مخلوق و بنده اش گمراه باشه و بیراهه بره.و باز هم بیشتر عشق خدا وارد قلب آدم میشه.بیشتر از هر وقت دیگه ای دوستش داری و دیگه دلت نمیخواد این حس رو از دست بدی.

مهربونی خدا رو با تمام وجودت حس میکنی و آروم میشی و هر کاری میکنی که از دستش ندی.

به امید اینکه همه آدم ها بهش برسن.الهی آمین

سپاس ایزد بزرگ و بلند مرتبه را سزد که هر چه داریم از اوست.از او هستیم و بسوی او بازمیگردیم. 

 

نظر شما چیه؟خواهش میکنم بگین


نظرات 3 + ارسال نظر
ساره پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 13:27

واقعا نمیدونم چی بگم.بهش فکر میکنم.

نگین پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 13:28

جالب بود

بهزاد پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 13:30

منم با ساره موافقم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد